دشمنی انگلیس با اسلام از نظر سید جمال الدّین اسدآبادی

در ایران همواره در مورد نقش ابرقدرت ها و استعمارگرانی چون انگلیس، شوروی و آمریکا در ایجاد و یا تغییر جریانات سیاسی، دینی و اعتقادی مردم نظرات متفاوتی ارائه شده است. هر کدام از این کشورها در برهه ای شاید تمامی امور کشور را تحت کنترل خود داشتند و در این مسیر، بزرگترین سد راه شان همواره اسلام و علمای دین بوده اند. در برهه ای که شاید بتوان گفت انگلستان حرف اول را در کشور میزد، یکی از این علما، سید جمال الدین اسدآبادی بود که دشمنی انگلیس با اسلام را برملا ساخت. در این مقاله به بررسی نظر سید جمال الدین اسدآبادی در مورد استعمار انگلیس میپردازیم که در جلد 3 کتاب نور ملکوت قرآن اثر علامه سید محمد حسین طهرانی به بررسی و چاپ رسیده است.

در این کتاب میخوانیم:

ولى انگلیس ها بخصوص دشمنى خاصّى با اسلام دارند. کلمات و خطابه ها و نوشتجات سیّد جمال الدّین اسدآبادى به خوبى از این مطلب پرده برمى دارد. در کتاب «سیرى در اندیشۀ سیاسى غرب» آمده است:

امّا سیّد، انگلستان را نه تنها قدرتى استعمارى، بلکه دشمن صلبى مسلمانان مى‌دانست؛ و معتقد بود که هدف انگلستان نابودى اسلام است.

چنانکه یک‌بار نوشت که:

انگلستان ازآن‌رو دشمن مسلمانان است که اینان از دین اسلام پیروى مى‌کنند. انگلستان همیشه به نیرنگهاى گوناگون مى‌کوشد تا بخشى از سرزمین‌هاى اسلامى را بگیرد و به قومى دیگر بدهد. گوئى شکست و دشمن‌کامى اهل دین را خوش دارد و سعادت خویش را در زبونى آنان و نابودى وندارشان مى‌جوید.

او دست‌اندازى‌هاى فرانسه را به تونس، نتیجۀ مستقیم سیاست گسترش جویانه انگلستان در مدیترانه مى‌دانست.

یک نتیجۀ بینش ضدّ انگلیسى سیّد، تمایل او به این بود که اسلام را دین پیکار و سخت‌کوشى بداند، و ازاین‌رو به روى فریضۀ جهاد بسیار تأکید کند.

به نظر او در برابر حکومتى که مصمّم به نابودى اسلام است، مسلمانان راهى جز توسّل به زور ندارند. بدین جهت بر همۀ آن گروه از رهبران دینى مسلمانان که به تعالیم اسلامى رنگ مسالمت‌جوئى و سازشگرى مى‌دهند سخت مى‌تاخت.

به همین‌گونه سیّد تعصّب دینى را مى‌ستاید. زیرا آن را مایۀ یگانگى و سرافرازى هر قوم در دفاع از حقّ خویش مى‌داند. و بر کسانى که آن را مانع پیشرفت اهل دین به سوى تمدّن مى‌شمارند حمله مى‌کند. ولى در عین حال مى‌گوید که: تعصّب، صفتى همچون صفات دیگر انسان است؛ حدّ اعتدالى دارد، و افراطى و تفریطى.

اگر در حال اعتدال نگاهداشته شود، از صفتهاى پسندیده؛ وگرنه نکوهیده است. به هر حال تعصّب دینى با تعصّب نژادى فرقى ندارد، الاّ آنکه از آن پاک‌تر و مقدّس‌تر و سودمندتر است. ولى چگونه است که تعصّب نژادى به نام وطن‌پرستى ستوده و پسندیده است؛ امّا تعصّب دینى عیب دانسته مى‌شود؟!

دیدگاهتان را بنویسید